واقعیت این است که مقطع جنگ، مظلوم واقع شده است. وقایع جنگ از طریق معاونت سیاسی ثبت و ضبط می شد. آمار شهدا، امکانات و ... درج می شد و در آخر جمع بندی و به عنوان اطلاعات و آمار عملیات در اختیار فرماندهان قرار داده می شد.
محمدحسین تازیکی که در نشست بیست و سوم نسل ماندگار به بیان خاطراتش می پرداخت در ادامه گفت: یک اتهامی به بسیجیان زده می شود که آنها بی ترمز و بی نظم بودند و آنها را به کشتن میدادند در حالی که وقتی می خواست یک عملیات انجام شود، اطلاعات عملیات ماه ها پیش از آن، کار می کرد و طرح مانور و عملیات چیده می شد. کار نیروها مثلاً نیروی هوایی، توپخانه و ... مشخص میشد و حتی در رده ی دسته های گروهان و آخرین نیروی عملیاتی، وظایف معلوم بود.
دکترمحمدحسین تازیکی که از مهرماه 1359 و از اولین روزهای جنگ در جبهه حضور داشت، دلیل دیگر مظلوم واقع شدن آن مقطع را اینگونه اشاره کرد و گفت: پشتیبانی عراق خیلی بیشتر بود و ما امکانات نداشتیم. او در بخشی دیگر از خاطراتش گفت: به چشم خودم دیدم که در کربلای 5 به علت شدت آتش دشمن، حجم شهدای ما زیاد بود و از آنجا که امکان حمل شهدا با کامیون نبود، آنها را در تویوتا روی هم چیده و با طناب بسته بودند. بعضی وقتها در دست اندازها و تکان شدید، شهدا آویزان میشدند.
سیدابوالفضل حسینی از آزادگان جنگ تحمیلی نیز در نشست بیست و سوم نسل ماندگار با اشاره به ماه محرم و مقایسه عزاداری در کشور و حتی عزاداری حاجیان در کشور سعودی گفت: بچه های شما دوران سختی را تحمل کردند. نمی توانستند حتی یک مداحی و یا مرثیه کوچک کنیم. حسینی افزود: نگهبان ها از اول محرم تا شب عاشورا شدیدا مراقب بودند، کسی عزاداری نکند. عزاداری نکردن مثل عقده ای در گلوی اسرا مانده بود که یک یا حسین بگویند. شب عاشورا بچه ها دیگر نتوانستند تحمل کنند. به صورت خودجوش تمام آسایشگاه ها حتی آسایشگاه هایی که سرباز بودند و معمولا کار فرهنگی نمی کردند تا آسایشگاه ما که بسیجی و سپاهی بودند و کارهای فرهنگی داشتند به یک باره، عشق امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا در رگ های اسرا جوشیدن گرفت و شروع کردند به سینه زنی و عزاداری. جوری آسایشگاه ها را روی سرشان گذاشته بودند که عراقی ها برق ها را خاموش و شروع به تهدید بیشتر کردند که هیچ فایده ای نداشت و اسرا با ابا عبداله علیه السلام و یارانش همنوا شدند.
محمدصادق رهنما که حالا پزشک است، دیگر راوی خاطرات دفاع مقدس در نشست 23 نسل ماندگار بود. او که از نوجوانی در جنگ شرکت داشت، ضمن تاکید بر این که مسائلی که بر رزمندگان و اسرا گذشت باید نسل به نسل انتقال داده شود تا بعدها بدانند بچه های ما در اسارت چه ها کشیدند در گوشه ای از خاطراتش گفت: یکی از بچه ها به علت جراحت و ماندن مرمی در بدنش دچار عفونت شدید شده بود به نحوی که ایشان هر جا می رفتند از اثر عفونت بدن که از پاهایش بر زمین بجا می ماند، می شد فهمید که کجا رفته است. رهنما با اشاره به وضعیت بد بهداشتی در آسایشگاه ها گفت: سرویش بهداشتی فاقد آب بود و گاهی کف آسایشگاه را آلوده می کرد. بچه ها همه بدون کفش و با پای برهنه بودند. وی در انتهای صحبت هایش گفت: هیچ وقت امید در بچه ها از بین نرفت و این امید باعث می شد که مقاومت بیشتری کنند.
یادآور می شود بیست و سومین نشست دوماهانه نسل ماندگار، روز سه شنبه 26 شهریورماه در تالار اندیشه موسسه فرهنگی میرداماد برگزار شد. در این نشست 3 تن از رزمندگان به بیان خاطرات خود پرداختند و برنامه های جنبی فرهنگی و هنری نیز در حاشیه نشست برگزار شد.
سلسله نشست های نسل ماندگار توسط موسسه فرهنگی میرداماد و با همکاری حوزه هنری گلستان با هدف تبیین تاریخ شفاهی دفاع مقدس برگزار می شود.