عصر روز یکشنبه 20 دی ماه 1394 موسسه فرهنگی میرداماد میزبان ایثارگران و رزمندگان 8 سال دفاع مقدس بود تا آنها بتوانند در فضایی صمیمی و دور از هیاهوی زندگی روزانه، یاد دوران طلایی دفاع را گرامی بدارند و دقایقی خاطرات تلخ و شرینشان را مرور کنند.
حسین ربیعی که سابقه 54 ماه اسارت دارد با بیان این موضوع که همه ما مسئول هستیم چه با زبان و چه با قلم آنچه که بر ما در دوران مقدس گذشت را برای نسل آبنده به یادگار بگذاریم به بیان خاطره اش از منطقه فاو اشاره کرد و گفت: بعد از عملیات والفجر 8 و تسخیر فاو در خط پشتیبانی مستقر شدیم. در چند روزی که آنجا بودیم هواپیماها می آمدند و بمباران می کردند. یکی از این بمب ها شامل حال بچه های ما شد و یکی دو نفر از آنها شهید شدند. این رزمنده در ادامه از خاطره انتقال به خط مقدم و مراحل مختلف آن گفت و اضافه کرد: منطقه معروف به کارخانه نمک پر از آب بود و از بین آبها راهی با عرض 8-7 متر قرار داشت که از بس خمپاره زده بودند، شخم زده شده بود. منطقه همه اش صدای تیر و خمپاره بود و ما هر قدمی که بر میداشتیم باید روی خاکها شیرجه میرفتیم. ربیعی ادامه داد: هرچه جلو می رفتیم که به بچه های خط ملحق بشیم، نمیرسیدیم. به یک تانک رسیدیم که سوخته و آتش گرفته بود. صدای ناله ای از زیر تانک بلند بود بچه ها رفتن جلو، گفت من خونریزی ام شدید هست اگر میشه من را ببرید عقب. دوستان گفتن: فرمانده دستور داده بچه ها نیاز به کمک دارند و ما باید بریم خط. او گفت که اگر اینجور هست اشکال نداره پس شما برید. خیلی سخت بود این لحظه که یکی از برادران ما در حالی که خونریزی داشت و زخمی بود رهایش کنیم ولی فرماندهی دستور داده بود که نایستید. این جانباز جنگ تحمیلی در خاتمه با بیان چگونگی اسارت خود و همرزمانش یادی از مرحوم حجه الاسلام والمسلمین ابوترابی کرد و گفت: شاید بهترین دستاورد اسارت من مدتی که در کنار ایشان بودم است، خیلی چیزها از او یاد گرفتیم نیاز است که ما از رفتار ایشان جهت الگوسازی در جامعه امروز خصوصاً روحانیت محترم استفاده کنیم. پس از ربیعی، نوبت به حسین بابایی رسید تا با گفتاری ساده به گوشه هایی از حضورش 65 ماهه اش در جنگ اشاره کند. بابایی که در طول دفاع مقدس در جبهه های غرب و جنوب و به دفعات شرکت کرده است گفت: سال 1359 به فرمان رهبر کبیر انقلاب که جبهه را واجب کفایی اعلام کردند وظیفه خود دانستم برای دفاع از اسلام و ایران و ناموس با یک سری از دوستان خود را آماده دفاع کنیم. در پادگان المهدی چالوس آموزش نظامی 45 روزه را گذراندیم و بعد از یک هفته مرخصی به استان کردستان و شهر مریوان اعزام شدیم که بعد از سازماندهی ما را به قله «اودالان» اطراف شهر مریوان فرستادند. این رزمنده برای ایجاد فضایی شاد برای حاضرین به خاطره سوختگی اش در قله اشاره کرد و گفت: شلوار یکی از کردهای پیشمرگی که با ما بود به کتری خورد و آب جوش روی هر دو پای من ریخت. اتفاقا همان زمان حضرت آیت الله خامنه ای که رییس جمهور بودن برای بازدید از جبهه ها به مریوان و بیمارستان آمدند و چگونگی مجروحیت من را جویا شدند که با گفتن خاطره سوختگی ام ایشان بسیار خندیدند. حسین بابایی سپس به حضور در مناطق جنگی دیگر و همرزمی با نفراتی همچون شهید چمران، شهید صیاد شیرازی، شهید حسین خرازی، شهید ابراهیم همت، شهدای باکری و شهید زین الدین اشاره کرد و گفت: در لشکر 21 حمزه و در زمانی که هجمه و آتش دشمن زیاد شد به اتفاق چند نفر از بچه های دیگر گرگان مثل حسین کردی از روستای خودمان رستم کلاته و محمود از قلعه حسن هر کدام از ما چند تا از تانک های دشمن را منهدم کردیم در حالی که از گوش های من خون می آمد. شایان ذکر است در ابتدای این نشست مدیرعامل موسسه فرهنگی میرداماد ضمن خوش آمدگویی به حاضرین در مجلس گفت: در حوزه دفاع مقدس کارهای انجام نشده، زیاد است. خواجه نژاد افزود: بسیاری از رزمندگان و عزیزانی که در طول دفاع مقدس زحمات زیادی کشیدند و سینه آنها مالامال از خاطراتی است که میتواند بسیاری از اینها هویت واقعی این نسل را به نسل-های آینده منتقل کند. لازم است ما به مرور زمان از این عزیزان استفاده کنیم و فاصله ای که بین این نسل و نسل های بعد افتاده را کمتر کنیم. هدف ما این است خاطره و روایتی که شاهدش بودن و یا در آن دخالت داشتند نقل شود و از تحلیل مسایل دوری می کنیم تا شنوندگان و نسل جوان این حق را داشته باشد که خودش بشنود و تحلیل کند. لازم به یادآوری است که در نظر است سلسله نشست های «نسل ماندگار» در فاصله زمانی معین و هر ماه یک بار با حضور زمندگان، خانواده آنان و همه علاقه مندان در تالار اندیشه موسسه فرهنگی میرداماد برگزار شود و رزمندگان به بیان خاطرات خود بپردازند تا گوشه ای از تاریخ دفاع مقدس تدوین شود.