1404-ارد-12
2020 Jan 23
حضرت مهدی علیه السلام :

«فَاعْلَمْ أنَّهُ لَیْسَ بَیْنَ اللّه ُ. عَزَّوَجَلَّ وَ بَیْنَ اَحَدٍ قَرابَةٌ، وَمَنْ أنْکَرَنى فَلَیْسَ مِنّى وَسَبیلُهُ سَبیلَ ابْنِ نُوحٍ.» بدان که میان خداى متعال و بندگانش خویشى و قـرابـتى نیـست، و کسى که مرا انکار کند از من نیست و راه او راه پسر نـوح است.

25-May-02
1404-اردیبهشت-12

پرسش و پاسخ

علوم حدیثی

بسم الله الرحمن الرحیم بسیاری از دعاها و مخصوصاً حرزها، جدای از این که بی‌سند می‌باشند، بی‌اصل یا ساختگی نیز هستند؛ که به بزرگان و اولیای دینی منسوب شده‌اند. (به عنوان نمونه نگاه کنید مقاله: «تحلیل و بررسی حرز منسوب به امام جواد علیه‌السلام، نوشته اسماعیل اثباتی»). در این میان، سید بن‌طاوس (م664ق) کتابی با عنوان «مُهجُ الدعوات و منهج العبادات» دارد، مشتمل بر موضوعاتی همچون «دعاها، حرزها، قنوت‌ها و تعقیبات نماز»، که غالباً بدون سند و مخدوش هستند. ابن‌طاوس در جای‌جای کتاب خود، دعاها و حرزهایی از خود، با عنوان «دعاء وَرَدَ عَلی خاطِری» نقل نموده است. همچنین دعاهایی به عنوان ادعیه متفرقه از کتب مختلف، و منسوب به امامان شیعه(ع) آورده، که آنها از دیگران هستند؛ و انتساب آنها به ائمه، مخدوش و مغشوش است. وی در بخش «ذكر ما اخترناه من أحراز النبي و الأئمة (ص)» حرزی را بدون سند، منتسب به امام عسکری(ع)، این چنین آورده است: «بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ يَا عُدَّتِي عِنْدَ شِدَّتِي وَ يَا غَوْثِي عِنْدَ كُرْبَتِي وَ يَا مُونِسِي عِنْدَ وَحْدَتِي اُحْرُسْنِي بِعَيْنِكَ اَلَّتِي لاَ تَنَامُ وَ اُكْنُفْنِي بِرُكْنِكَ اَلَّذِي لاَ يُرَامُ» (ص45)؛ که علامه مجلسی نیز همان را در بحار الأنوار درج نموده است (ج۹۱، ص۳۶۴). در جستجوی متن این حرز امام عسکری(ع)، قسمت ابتدایی آن، از دعای منسوب به حضرت یوسف(ع) در کتاب عيون الأخبار اثر ابن‌قتيبة (م276ق)، با این متن یافت شد: «وكان من دعاء يوسف: يا عدّتي عند كربتي، ويا صاحبي في وحدتي، ويا غياثي عند شدّتي، ومفزعي عند فاقتي، ورجائي إذا انقطعت حيلتي، يا إلهي وإله آبائي إبراهيم وإسحاق ويعقوب، اجعل لي فرجا ومخرجا واقض حاجتي» (ج2، ص٣٠٨). و قسمت دوم حرز، یعنی «اَللَّهُمَّ فَاحْرُسْنِي بِعَيْنِكَ اَلَّتِي لاَ تَنَامُ، وَ اُكْنُفْنِي بِرُكْنِكَ اَلَّذِي لاَ يُرَامُ» نیز، در اصل زید (که خود آن محل مناقشه است) و به نقل از امام صادق(ع) موجود است (نک: الأصول الستة عشر، دارالحدیث، ص۱۳۶). که با جستجوی بیشتر، همین قسمت دوم حرز، از دعایی منسوب به ابراهیم بن ادهم (م 168ق)، صوفی قرن دوم، در کتاب عيون الأخبار اثر ابن‌قتيبة یافت شد: «اللهمّ احرسنا بعينك التي لا تنام، واجعلنا في كنفك الذي لا يرام» (ج2، ص٣11). . اکنون اگر متن این حرز را ساختگیِ توسط علماء شیعه ندانیم و انتساب آن را به امام عسکری یا امام صادق(ع) جعلی فرض نکنیم، چند حالت و فرع آن‌ها‌، پیش روی ما است: الف. حرز را به امام عسکری(ع) منتسب کنیم؛ با این حالات: 1ـ امام حسن عسکری(ع) این حرز را با توجه به متون گذشته، انشاء یا نقل نموده است. 2ـ انشاء این حرز، بدون توجه به متون گذشته بوده؛ و این همانی و شباهت آن‌ها، اتفاقی است. ب. حرز را به امام صادق(ع) منتسب کنیم؛ با این حالات: 1ـ امام صادق(ع) این حرز را با توجه به متون گذشته یا هم‌عصران خود انشاء یا نقل نموده است. 2ـ انشاء این حرز، بدون توجه به متون گذشته بوده؛ و این همانی و شباهت آن‌ها، اتفاقی است. نکته اگر متن یا گفتاری، چند صاحب و متکلم داشت، چگونه و بر اساس چه معیارهایی می‌توان اثبات نمود که واقعاً آن متن یا گفتار از کیست؟ مثلاً متن ایکس، منسوب به دو شخص شده است؛ یکی امام(ع)، دیگری، فردی هم‌عصر یا صحابی امام(ع). اکنون دو فرض قابل تصور است: الف. متن ایکس، از دیگری است و به اشتباهِ سهوی یا جعل، به امام(ع) منسوب شده است. ب. متن ایکس، از امام(ع) است؛ و دیگری آن را بدون درج نام منبع اصلی، نقل نموده است.
بسم الله الرحمن الرحیم توصیف امام علی علیه السلام ازفقر به بزرگترین مرگ بخاطر آن است که وجود فقر (خصوصاً اگر گستردگى زيادى نيز داشته باشد)، غالباً زمينه‌ساز بروز انحرافات اجتماعى و بستر مناسبى براى وقوع جرم و جنايت است و جامعه ای که جرم و جنایت در آن زیاد باشد روح آرامش در آن متبلور نمی شود و در نهایت دچار عقب افتادگی فرهنگی و بروز ناهنجاریهای اخلاقی واجتماعی میشود و در نتیجه چنین جامعه ای از ادامه زندگی باز میماند و همانطور که تمدنها سقوط کردند چنین جوامعی همانند مردم آن دچار مرگ فرهنگی واخلاقی و در نهایت دچار نیستی ویا حداقل اضمحلال تدریجی میشوند
بسم الله الرحمن الرحیم قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ «سوره نمل ایه.65» بگو: جز خداوند، هيچ كس در آسمان‌ها و زمين، غيب نمى‌داند و كسى نمى‌داند چه زمانى برانگيخته خواهد شد. باطن خوانی و آگاهی از غیب اختصاص به خداوند دارد اما اطلاع از برخی خصوصیات وبه قول شما ذهن خوانی موضوع دیگری است که اشخاص زیرک با توجه به شناخت از خصلتهای اخلاقی،رفتاری و بیرونی افراد دیگر می توانند به ذهنیات افراد پی ببرند حتی می توانند به اقدامات بعدی افراد علم پیدا کنند و می توانند بواسطه همین آگاهی آنها را وادار به کارهای ناخواسته کنند ویا بواسطه القاء برخی سخنان، افراد را به سخن درآورند و از آنچه که در ذهن و باطن خود دارند، صحبت کنند مثل آنچه که در هیپنوتیزم اتفاق می افتد.
بسم الله الرحمن الرحیم همانگونه که در پرسش آمده نامه امام علی علیه السلام در بر دارنده توصیه های مهم در حکمرانی و دولت سالاری است. این راهبردها نه برای دیروز که لازمه خوب حکمرانی، برای همه ی زمانها نیز است، تمام بخش های نامه مهم و اثر گذار است اما آن بخش که نقش کلیدی در پیاده کردن سایر توصیه ها دارد ،بخش مربوط به مشورت با اندیشمندان و صاحبان فکر در همه ی گروه ها در راستای برنامه سازی واجرایی کردن آنها است ما بطور مختصر به این بخش اشاره می کنیم،انشاء الله که مفید فایده باشد: حضرت علی (علیه السلام) مالک اشتر را به همنشینی وهمفکری با نخبگان و دانشمندان توصیه می فرماید: «وَ أَكْثِرْ مُدَارَسَةَ الْعُلَمَاءِ وَ مُثَافَنَةَ الْحُكَمَاءِ فِی تَثْبِیتِ مَا صَلَحَ عَلَیْهِ أَهْلُ بِلَادِكَ وَ إِقَامَةِ مَا اسْتَقَامَ بِهِ النَّاسُ مِنْ قَبْلِكَ؛ با دانشمندان و فرهیختگان (کارشناسان) درباره ی آن چیزی که صلاح سرزمین تو در آن است و در به پا داشتن اموری که قبل از تو برای سر و سامان دادن وضع مردم به کار می آمده، به گفتگو بپرداز». حضرت در این سخنان، بحث مشورت با نخبگان و اهمیت دادن به آنها را پیش می کشد، نکته ای که می تواند برای اصلاح امور سرزمین اسلامی، حاکم اسلامی را یاری نموده و کشور را به سمت پیشرفت و بالندگی سوق دهد.
بسم الله الرحمن الرحیم مرحوم کلینی«رحمت‌الله‌علیه» در کتاب شریف اصول کافی آورده است که مردی در نامه به امام حسین«سلام‌الله‌علیه» نوشت: «عِظْنِي بِحَرْفَيْن»؛ دو کلمه مرا نصیحت کنید. به عبارت دیگر از آن حضرت تقاضا کرد که سرمشق مختصری برای زندگی به او بدهند. امام‌حسین«سلام‌الله‌علیه» در پاسخ به او نوشتند: «مَنْ‏ حَاوَلَ‏ أَمْراً بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ كَانَ أَفْوَتَ لِمَا يَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِي‏ءِ مَا يَحْذَرُ»(۱) این حدیث در کتاب تحف العقول(۲) نیز با همین محتوا و با الفاظی مشابه آمده است: «مَنْ‏ حَاوَلَ‏ أَمْراً بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ كَانَ أَفْوَتَ لِمَا يَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَا يَحْذَر»(2) معنای سخن نورانی امام‌حسین«سلام‌الله‌علیه» این است که اگر کسی بخواهد از راه گناه به جایی برسد، حتماً به مقصود خود نمی‌رسد، بلکه با شتاب به سوی ضدّ مطلوب می‌رود و آنچه از آن می‌ترسیده، به سرش خواهد آمد. مثلاً از راه گناه به دنبال کسب سعادت بوده، شقاوت نصیب او می‌شود؛ از فقر و فلاکت می‌ترسیده است، چون از راه نافرمانی خدا، راه را پیموده، همان فقر و فلاکت به سرش خواهد آمد. خلاصه، آنچه بدان امید داشته است، فوت می‌شود و دوان ‌دوان به سمت آنچه از آن واهمه داشته، می‌شتابد. به تجربه نیز اثبات شده که چنین است. اگر کسی خوشبختی خودش را در گناه ببیند، یعنی از راه گناه بخواهد آیندۀ خود یا فرزندانش را تأمین کند، فقیر می‌شود؛ بخواهد به ثروت یا ریاستی دست یابد، شهرت و جاه و مقامی پیدا کند، به ذلّت منتهی می‌گردد؛ اگر به دنبال کسب آبرو باشد، بی‌آبرو می‌شود، حتی اگر کسی تمایل به عاقبت‌به‌خیری داشته باشد و از راه معصیت برود، عاقبت او ‌شر خواهد شد. بالأخره هرکس هر هدفی داشته باشد و راه او راه گناه، راه دروغ و راه کارشکنی برای مردم باشد و بی‌واهمه، از راه شیطان جلو برود، حتماً به مطلوب خود نمی‌رسد، بلکه آنچه نمی‌خواسته و آنچه از آن اکره داشته، به سرش خواهد آمد؛ دلیل آن هم روشن است، کسی نمی‌تواند از بی‌راهه به مقصد برسد و راه گناه، بی‌راهه است. البته ممکن است به نتایج ظاهری برسد و زرق و برقی هم برای او پیدا بشود، ممکن است به یک آب‌نما یا سراب دسترسی پیدا کند، امّا ریشه ندارد و در نهایت به ضرر او تمام می‌شود. وقتی بیدار می‌شود در می‌یابد که از هرچه می‌ترسیده، به سرش آمده است. تاریخ به‌خوبی بر صحت فرمایش امام حسین«سلام‌الله‌علیه» گواهی می‌دهد. سیر در تاریخ به ما می‌فهماند که نمی‌شود کسی در راه مستقیم نباشد و بی‌راهه برود، اما به مطلوب برسد. امکان ندارد کسی از راهی که شرع‌ پسند یا عقل ‌پسند نیست برود و به مطلوب و مقصود خود برسد. (۱) الکافی، ج ۲، ص ۳۷۳. (۲) تحف العقول، ص۲۴۸.
بسم الله الرحمن الرحیم چشم زخم یک حقیقتی است که از حسادت ویا خباثت روح برخی اشخاص ناشی میشود. در این زمینه و برای بر طرف ساختن آثار شوم نفس و باطن بد ،دستوراتی از ناحیه بزرگان دین وارد شده است که به شرح ذیل معرفی میشوند: الف)سه مرتبه بگو ماشاء الله لا قوة الا بالله العلی العظیم. ب) سوره ناس و فلق خوانده شود. ج)آیه الکرسی را بخوانید. د)حاج شیخ عباس قمی در مفاتیح ذکر کرده که برای در امان ماندن از چشم زخم این دعا خوانده شود: اَللّهُمَّ رَبَّ مَطَرٍ حابِسٍ وَ حَجَرٍ یابِسٍ وَ لَیْلٍ دامِسٍ وَ رَطْبٍ وَ یابِسٍ رُدَّ عَیْنَ الْعایِنِ عَلَیْهِ فی کَبِدِهِ وَ نَحْرِهِ وَ مالِهِ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَری مِنْ فُطُورٍ ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ اِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسیرٌ. (شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، فهرست کتاب باقیات صالحات (حاشیه مفاتیح الجنان)، باب سوم، حرز‌های چشم زخم).
بسم الله الرحمن الرحیم بلی،دروغ گو دانستن مدعی دیدار به توقیع(۱) امام زمان علیه السلام به علی محمد سمری(۲) برمی گردد: ...فمن ادعی المشاهده قبل از خروج السفیانی و الصیحه فهو کذاب مفتر(۳) ولی محدث نوری(۴) معتقد است : برخی علما نفی دیدار را استفاده نکرده اند ، اما از آنجا که قطعا نمی توان توقیع را رد کرد، باید تا حد امکان به مفاد ان عمل کرد و مدعیان دیدار و مشاهده را به خصوص در جاهایی که هیچ قرینه و شاهدی بر اثبات ادعای آن وجود ندارد ، تکذیب کرد. نکته ای که در باره این دیدگاه لازم به تذکر است که هیچ دلیل محکمی بر صحت دیدار با امام زمان علیه السلام در دست نیست و بیشتر ادله، مدعیات بدون پشتوانه است. (۱)توقیعات امام زمان(عج) نامه‌ها و نوشته‌های حضرت مهدی(عج) است که گاه در مورد سخنان غیر مکتوب ایشان نیز به کار رفته است. توقیعات امام زمان(عج) که در حدود ۸۰ مورد است، غالبا در دوره غیبت صغرا در موضوعات گوناگون اعتقادی، فقهی، مالی و... صادر شده است. (۲)علی بن محمد سَمَری یا سَمُری (متوفای ۳۲۹ق) چهارمین نائب از نواب اربعه امام زمان(عج) که پس از حسین بن روح نوبختی، سه سال (۳۲۶ - ۳۲۹ق) عهده‌دار مقام نیابت‌ بود. وی در زمان نیابت، رابط میان حضرت مهدی و شیعیان بود و مردم، وجوه شرعی را در اختیار او می‌گذاردند. او را از اصحاب امام عسکری(ع) هم شمرده‌اند که مکاتباتی با آن امام داشته است. (۳) وسياتي شيعتي من يدعي المشاهدة الا فمن ادعي المشاهدة قبل خروج السفياني والصيحة فهو كذاب مفتر ... چه بسا افرادي از شيعيان ادعا كنند كه مرا مشاهده نموده اند، آگاه باشيد هر كس قبل از خروج سفيان و صيحه آسماني، چنين ادعايي كند دروغگو و افترا زننده است... بحار الانوار ، ج ۵۱ ، ص ۲۶۰ و احتجاج طوسی ، ج ۲ ، ص ۲۹۷۳. (۴)شیخ میرزا حسین بن محمد تقی بن علی محمد نوری طبرسی (۱۲۵۴-۱۳۲۰ق) معروف به محدث نوری و حاجی نوری از محدثان شیعه در قرن چهاردهم هجری بود. شهرت محدث نوری بیشتر به سبب تالیف کتاب مستدرک المسائل است.وی معتقد بود بخشی از قرآن حذف شده است. این نظریه سر و صدای زیادی بپا کرد.
متن روایت مورد اشاره در کتاب امالی شیخ طوسی رحمت الله علیه آمده است : امام صادق (ع) خطاب به داوود بن سرحان می‌فرماید: یا داوُدُ، أبلِغ مُوالِیَّ عَنِّی السَّلامَ، وأنّی أقولُ: رَحِمَ اللَّهُ عَبداً اجتَمَعَ مَعَ آخَرَ فَتَذاکَرا أمرَنا، فَإِنَّ ثالِثَهُما مَلَکٌ یَستَغفِرُ لَهُما. ای داوود! سلام مرا به دوستدارانم برسان و آنچه را می‌گویم و به آنان ابلاغ کن. رحمت خدا بر آن بنده‌ای که با دیگری گرد آید و دو نفری درباره امر ما گفت‌وگو کنند که در این حال، سومین نفر آنان فرشته‌ای است که برای آن دو آمرزش می‌طلبد. هیچ دو نفری گرد هم نیامدند و از ما یاد نکردند، مگر اینکه خداوند متعال، به وجود آنان بر فرشتگان بالید. پس هرگاه گرد هم آمدید، به ذکر مشغول شوید؛ زیرا گردهم‌آیی و مذاکرة شما با یکدیگر باعث زنده شدن ما می‌شود. بهترین مردم بعد از ما کسی است که درباره امر ما مذاکره کند و به یاد و نام ما، فراخواند. ابو جعفر محمد بن حسن (شیخ طوسی)، الأمالی، تحقیق: مؤسسة البعثة، چاپ اول: قم، دارالثقافة، ۱۴۱۳ ه. ق، ص ۲۲۴، ح ۳۹۰
در پاسخ به این پرسش به مطالب ذیل توجه نمایید: 1- از نظر حکم شرعی و فتوای فقهای اسلام نماز قضا تنها با خواندن و به جا آوردنش از ذمه انسان ساقط می گردد و هیچ راه و وسیله دیگری برای اسقاط این تکلیف وجود ندارد و روایات صحیح فراوانی بر این امر دلالت دارد. 2- اگر روایتی بر خلاف این حکم مسلم و قطعی وجود داشته باشد در تعارض با این روایات متعدد و صحیح است و در برابر آنها نمی تواند ایستادگی کند و به اصطلاح علمای علم اصول ساقط می گردد و قابل اعتنا و توجه نیست.. 3- در این گونه موارد باید روایت مخالف را کنار گذاشت و یا به گونه ای که با اصول و ملاک های شناخته شده دینی هماهنگ باشد توجیه کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم طبری مورخ مشهور اهل سنت حدیث غدیر را از هفتاد و پنج طریق روایت کرده و برای آن کتابی مستقل به اسم الولایه نوشته است. ابن عقده یکی از علمای معروف اهل سنت حدیث غدیر را از صد و پنج طریق روایت کرده و برای آن کتابی مستقل قرار داده که آن الموالات نام نهاده است. اما اهل اسلام در معنای حدیث غدیر «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» اختلاف کردند. بعضی از اهل سنت می‌گویند پیامبر اکرم(ص) در روز غدیرخم حضرت علی(ع) را به عنوان دوست خویش معرفی کردند. اگر چنان‌چه بپذیریم حدیث غدیر دلالت بر امامت حضرت علی(ع) می‌کند نمی‌ پذیریم که حدیث غدیر دلالت بر امامت بلافصل حضرت علی می‌کند تا موجب شود خلافت سه خلیفه منتفی شود. به اعتقاد شیعه با توجه به مجموع گفتار رسول خدا(ص) در غدیر، معنای مولا در جمله «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» دارنده قدرت ولایت در دین و امور مسلمانان است، نه معانی دیگر - پسر، عمو، دوست، یاری کننده، همسایه و... معنا ندارد که پیامبر اسلام در آن هوای گرم و سوزان طاقت‌فرسا در میان آن همه مسلمان و در آن هوای گرم و نامناسب حضرت علی(ع) را به عنوان دوست خویش معرفی کرده باشند آن چه که فهمیده می‌شود این است که پیامبر در آن هوای نامساعد یک مسأله دینی بسیار با اهمیتی را به مسلمانان معرفی کردند که آن هم مسأله با اهمیت جانشینی و امامت است چون پیامبر تا آن وقت اصول و فروع دین و احکام آن‌ها را بیان کرده بودند به جز این که مسأله بسیار مهم جانشینی و امامت بعد از خودشان به نحو مراسم نصب و تبریک برگزار نکرده بودند لذا در روز غدیرخم مراسم نصب و تبریک حضرت علی(ع) بود که در غدیرخم برگزار شد. از طرفی دعایی را که پیامبر اسلام(ص) در غدیرخم در حق حضرت علی(ع) داشتند که فرمودند: «اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره اخذل من خذله» این دعا مناسب و شایسته شخصیتی است که زعامت و رهبری ملت اسلام را بر عهده داشته باشد و قرینه است پیامبر اسلام(ص) در آن روز حضرت علی(ع) را به عنوان خلیفه و زعیم مسلمانان تعیین کردند. آن چه جای تأمل است این که، پس از رحلت رسول خدا(ص) چون عده‌ای از تصاحب کنندگان حکومت ادعا کردند که رسول خدا(ص) آن چه درباره علی(ع) فرموده در آستانه وفات نسخ کرد، در واقع یاد کردن از واقعه غدیر کم ارزش شد. پیامبر اسلام(ص) در سال آخر عمرش، با بیش از صد هزار تن، حجّْ الوداع را به جای آورد و در برگشت در سرزمین «خم» فرمان توقّف داد. پیش افتاده ‌ها توقّف کردند و عقب ماندگان رسیدند و از سنگ و جهاز شترها منبری ساختند و پیامبر(ص) بر روی منبر در برابر جمعیت صد هزار نفری و در گرمای سوزان غدیر، کمربند حضرت علی(ع) را گرفت و فرمود: «من کنت مولاه فعلی - فهذا علی - مولاه اللهم و ال من والاه...»؛ سپس مردم از جمله عمر با حضرت علی(ع) بیعت کردند و صدای «بخ بخ» بلند شد. از نظر شیعه، این قضیّه مورد تأیید است و حتّی همه مفسّران شیعه معتقدند که آیه (تبلیغ» (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس); ای پیامبر(ص) آن چه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، به مردم ابلاغ کن و اگر نکنی، رسالت خود را به طور کامل انجام نداده‌ای و خداوند تو را از مردم بدخواه حفظ می‌کند. این آیه، در غدیر خم و درباره نصب حضرت علی(ع) نازل شده است و حدود ۳۶۰ تن از دانشمندان اهل سنّت نیز این مطلب را پذیرفته‌اند. دراین جا به دیدگاه برخی از مفسّران اهل سنّت اشاره می‌کنیم: ۱. واحدی در کتاب اسباب النّزول، صفحه ۱۵۰ می‌گوید: «یا ایها الرسول...»، روز عید غدیر درباره علی بن ابی‌طالب نازل شده است. ۲. سیوطی در کتاب الدر المنثور، جلد ۲، صفحه ۲۹۸ می‌نویسد: «یا ایها الرسول...»، روز عید غدیر درباره علی بن ابی‌طالب نازل شده است. ۳. فخر رازی در کتاب تفسیر خود می‌گوید: «مفسّران ده وجه و سبب برای نزول این آیه بیان کرده‌اند»؛ سپس در ادامه می‌گوید: «دهم این که این آیه در مقام فضیلت علی بن ابی‌طالب نازل شده است و هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر اسلام دست حضرت علی را گرفت و فرمود: هر که من مولا و سرپرست و حاکم او هستم، علی هم مولای او است

از جمله مسائلی که در نهج البلاغه، فراوان درباره آن بحث شده است مسائل مربوط به حکومت و عدالت است. ابن عباس در دوران خلافت امام ع بر آن حضرت وارد می شود در حالی که با دست خودش کفش خویش را پینه می زد، از ابن عباس پرسید قیمت این کفش چقدر است؟ابن عباس گفت هیچ، امام فرمود: ارزش این کفش کهنه در نظر من از حکومت و امارات بر شما بیشتر است، مگر آنکه بوسیله آن عدالتی را اجرا کنم، حقی را به ذی حقی برسانم، یا باطلی را از میان بردارم (1)و نیز از آن حضرت سؤال کردند که آیا عدالت شریف تر است یا بخشندگی؟ اگر تنها با معیارهای اخلاق فردی بسنجیم جود و بخشندگی بالاتر از عدالت است زیرا رعایت حقوق دیگران و تجاوز نکردن به حدود و حقوق آنهاست ولی جود و بخشش، آدمی با دست خود، حقوق مسلم خود را نثار غیر می کند. ولی علی(ع)بگونه دیگر جواب می دهد به دو دلیل می فرماید عدل از جود بالاتر است: العدل یضع الأمور مواضعها و الجود یخرجها من جهتها؛ عدل جریان ها را در مجرای طبیعی خود قرار می دهد اما جود جریان ها را از مجرای طبیعی خود خارج می سازد. دیگر اینکه و العدل سائس عامّ و الجود عارض خاصّ؛ عدالت قانونی است عام و مدیر و مدبری است کلی، که همه اجتماع را دربرمی گیرد و بزرگراهی است که همه باید از آن بروند، اما جود بخشش یک حالت استثنایی و غیر کلی است که نمی شود رویش حساب باز کرد. آن حضرت نتیجه می گیرد که: فالعدل أشرفهما و أفصلهما؛(2)در میان عدالت و جود، آنکه اشرف و افضل است عدالت است.(3)از نظر آن حضرت عدالت، اصلی است که می تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضی نگهدارد، به پیکر اجتماع، سلامت و به روح اجتماع آرامش دهد. در دوران خلیفه سوم، قسمتی از اموال عمومی مسلمین را در دوره خلافتش در اختیار خویشاوندان و نزدیکانش قرار داد، بعد از عثمان زمانی که حضرت را بدست گرفت. از آن حضرت خواستند که عطف به ماسبق نکند و کاری به گذشته نداشته باشد. فرمود: «و اللّه لو وجدته قد تزوّج به النّساء و ملک بـه الإماء لرددته فإنّ فی العدل سعۀ و من ضاق علیه العدل فالجور علیه أضیق؛»(4)به خدا سوگند، بیت المال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلی آن بازمی گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده، یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است، و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمّل ستم برای او سخت تر است.»امام(ع)براین باور بود که عدالت نباید فدای مصلحت شود. زمانی که حکومت را بدست می گیرد با تبعیض، رفیق بازی، باندسازی، امتیاز دادن و.. . مخالفت می کند. به امام گفتند که مردم به دنیا دل بسته اند، معاویه با هدایا و پول های فراوان آنها را جذب می کند شما هم از اموال عمومی به اشراف عرب و بزرگان قریش ببخش و از تقسیم مساوی بیت المال دست بردار تا به تو گرایش پیدا کنند؟! در جواب فرمود: «أتامرونّی أن أطلب النّصر بالجور فیکم ولّیت علیه و اللّه لا أطور به ما سمر سمیر و ما أمّ نجم فی السّماء نجما و لو کان المال لی لسوّیت بینهم فکیف و إنّماالمال مال اللّه؛(5)آیا به من دستور می دهید برای پیروزی خود، از جور و ستم درباره امّت اسلامی که بر آنها ولایت دارم، استفاده کنم به خدا سوگند، تا عمر دارم، و شب و روز بـرقرار است، و ستارگان از پی هم طلوع و غروب می کنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد اگر این اموال از خودم بود به گونه ای مساوی در میان مردم تقسیم می کردم تا چه رسد که جزو اموال خداست آگاه باشید»از نظر امام(ع)اهتمام به عدالت باید تا بدانجا باشد که حتی در نحوه گفتار و احترامات رایج میان ارباب رجوع تفاوتی ننهند چنانکه در نامه ای به یکی از کارگزاران می نویسد: «و آس بینهم فی اللّحظة و النظرة و الإشارة و التّحیة حتّی لا یطمع العظماء فی حیفک و لا ییأس الضّعفاء من عدلک و السّلام؛(6)در سلام کردن و اشاره کردن با همگان یکسان باش تا زورمندان در ستم تو طمع نکنند و ناتوانان از عدالت تو مأیوس نگردند

(1)خطبه 33.

(2)حکمت 437.

(3) مطهری،سیری در نهج البلاغه،ص 80.

(4)خطبه 15.

(5) خطبه 126.

( 6)نامه، 46.

در مورد ارتباط و دیدار حضرت امام زمان(ع) در دوران غیبت كبری دو نظر وجود دارد:

1ـ عدم امكان ارتباط

این گروه معتقدند در زمان غیبت كبری امكان ارتباط حضوری و تشرّف به محضر حضرت وجود ندارد، و كسی را كه ادعای دیدار كند، باید تكذیب كرد. مهم ترین و معتبرترین دلیل این گروه بر نفی رؤیت و مشاهده امام عصر(ع) دستخطی است كه شش روز پیش از مرگ علی بن محمد سمری، آخرین سفیر خاص امام زمان(ع) از ناحیه حضرت صادر شده است. برابر این دستخط مدّعی مشاهده، دروغگو است و ادعای وی قابل پذیرش نیست. متن نوشته حضرت چنین است: "به زودی از شیعیان من خواهند آمد كسانی كه ادعای مشاهده و دیدن مرا بكنند. آگاه باشید هر كسی قبل از خروج سفیانی و صیحة آسمانی، ادعا كند كه مرا دیده است، دروغگوی افترا زننده است".[۱]

2ـ امكان ارتباط
عده ای از علمای شیعه بر این باورند كه در غیبت كبری امكان ارتباط با امام زمان(ع) وجود دارد. دلیل این نظر را داستان های مشاهده حضرت و چند روایت ذكر می كنند. یكی از آن روایات این است: امام صادق(ع) فرمود: "صاحب این امر (امام زمان) به ناگزیز غیبتی دارد، و در دوران غیبت از مردم كناره میگیرد، و نیكو منزلی است مدینة طیبه و با سی نفر وحشتی نیست".[۲]
این حدیث دلالت دارد كه حضرت بیشتر در مدینه و اطراف مدینه است و سی تن از خواص با حضرت همراهند كه اگر یكی بمیرد، دیگری به جای او می نشیند. حال اگر كسی این نظر را بپذیرد، چاره ای جز توجیه دستخط مذكور نیست.
موافقان نظریه امكان ارتباط می گویند: مراد دستخط شریف كه می فرماید:« مدعی دیدار دروغگو است»، شخصی می باشد كه ادعای تشرف و نیابت از طرف حضرت را نماید. نه كسی كه صرفاً توفیق تشرف یابد. همچنین كسانی كه توفیق تشرف یابند، ادعای تشرف نمی كنند، بلكه دیگران از اوضاع و احوال به این مسئله پی می برند. بنابراین، اصل دیدن امكان دارد، اما نقل آن جایز نیست یا اگر نقل شد، آن را باید تكذیب كرد، شاید برای این كه هر كس نیاید و ادعای دیدار با امام زمان(ع) و ارتباط با او را نكند.
و ممكن است مراد از دستخط مذكور نفی ادعای اختیاری بودن مشاهده و ارتباط باشد؛ یعنی اگر كسی مشاهده و ارتباط را به اختیار خود ادعا كند، به این صورت كه هر وقت بخواهد خدمت امام(ع) شرفیاب میشود، یا ارتباط پیدا میکند، كذّاب و مُفتری است و این ادعا از احدی در غیبت كبری پذیرفته نیست،
یا اینكه چنین كسی كه این سمت را به راستی داشته باشد، پیدا نخواهد شد؛ و اگر هم كسی آن را دارا باشد، از دیگران مكتوم می دارد، و به كسی اظهار و افشا نمی کند.

۱]. بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۵۱ و ۵۳ و ص ۳۱۸.
۲]. اصول كافی، ج ۱، ص ۳۴۰، حدیث ۱۸.

بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت امیر(ع) فرمودند:« عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم و حل العقود و نقض الهمم یعنی خداوند را به وسیله فسخ شدن تصمیمها ،گشوده شدن گره ها و نقض اراده ها شناختم. [1]
امام محمد باقر(ع) می فرماید: علی(ع) در جواب مردی که از او پرسید ای امیرمومنان با چه چیزی پرودگارت را شناختی؟ این سخنان را فرمود. [2]
2- معنای سخن امام آن است وقتی من عزم می کنم که کاری انجام دهم، و نمی شود و وقتی گرهی پیش می آید، و گشوده می شود و وقتی همت بر عملی می کنم، و این همت نقض می شود پس معلوم می شود که یک عامل قهار و فراتری هست که مانع می شود. در این کلام شریف عزائم جمع عزم و به معنای تصمیم است نه به معنای احکام الهی!
[1] - نهج البلاغه کلمات قصار شماره 250.
[2] این کلمه قصار در خصال مرحوم صدوق صفحه 6 و در کتاب توحید صدوق ص 209 نقل شده است.

برای واژه ناحیه معانی گفته شده، که به مهمترین آن اشاره میشود:

1-ناحیه مقدسه به معنای جهت یا مکان مقدس، اصطلاحی رمزگونه است که شیعیان از نیمه اول قرن سوم هجری تا پایان غیبت صغری (۳۲۹ق) برای اشاره به امامین عسکریین و امام مهدی(ع) و یا برای اشاره به نائبان خاص استفاده می کردند. در بسیاری از توقیعات(امضا کردن نامه وفرمان) این سه امام(ع) از همین اصطلاح برای اشاره به امام استفاده شده است. دوزیارت نامه از زیارت نامه های امام حسین(ع) نیز به این نام است.

2-ناحیه مقدسه به معنای جهت یا مکان مقدس اصطلاحی است که از نیمه اوّل قرن سوم هجری همزمان با امامت امام هادی(ع) تا پایان غیبت صغری (۳۲۹ق) به خاطر شرایط سخت سیاسی - اجتماعی شیعیان و محدودیت هایی که خلفای بنی عباس در روابط اجتماعی امامین عسکریین ایجاد کرده بودند، توسط شیعیان استفاده می شد. شیعیان در این زمان برای نقل مطالب از امام هادی(ع)، امام حسن عسکری(ع) و امام مهدی(عج) یا گفتگو درباره آنان، این اصطلاح را به جای نام امام به کار می بردند؛ به همین دلیل، استفاده شیعیان از این اصطلاح برای اشاره به امام مهدی(ع) یا نائبان خاصّ ایشان را به دلیل شرایط تقیه دانسته اند. این واژه در دوران غیبت صغری به عنوان یکی از القاب امام مهدی(ع) به کار رفته است. ابوالحسن اربلی واژه ناحیه مقدسه را عنوان رمزی بین شیعیان می داند که با آن امام دوازدهمرا می شناختند.

3-واژه ناحیه مقدسه در سخن کسانی که به امامین عسکریین(ع) و امام مهدی(ع) نامه نوشته اند و جواب دریافت کرده اند (توقیع)، استعمال شده است. در جوامع روایی شیعه، توقیعاتی نقل شده است که به «ناحیه مقدسه» نوشته یا از ناحیه مقدسه نامه ای دریافت شده اند. علامه مجلسی کتابی با عنوان توقیعات ناحیه مقدسه جمع آوری کرده که در آن توقیع های (نامه های) صادر شده از طرف امام زمان(ع) به شیعیان وجود دارد

علامه سيد محسن امين (رحمه الله) در كتاب اعيان الشيعه، تعداد شهدا را به حدود 130 (يكصد و سي) تن رسانده است. [1] .
فرهاد ميرزا در قمقام مي نويسد: [2] امام حسين (عليه السلام) روز پنج شنبه، دوم محرّم الحرام با هيجده (18) تن از اهل بيت و شصت (60) تن از انصار وارد سر زمين كربلا شد. بديهي است، اين مطلب مورد قبول موّرخان است كه شب عاشورا 32 تن از لشكر عمربن سعد به امام (عليه السلام) پيوستند.
سيّد بن طاووس در «لهوف» مي نويسد: ياران امام حسين (عليه السلام) در روز عاشورا چهل وپنج (45) نفر سواره و يكصد (100) نفر پياده بودند. [3] .
در پاسخ به پرسش ،بايد به این حقيقت توجه داشت كه:

الف: اين احتمال را، كه تعداد شهداي كربلا واقعاً بيش از 72 تن نباشند، نمي توان از نظر دور داشت؛ زيرا: بعضي از مورّخان از جمله خواندمير در كتاب «حبيب السير»، مي نويسد: [4] روز عاشورا، سي و دو سواره و چهل پياده، سربازان امام (عليه السلام) را تشكيل مي دادند. و بعضي ياران امام را چهل تن نوشته اند و  در شب عاشورا، 32 تن از لشكر عمر سعد به امام پيوستند طبق اين نظر: اسامي شهداي ديگر، كساني مي باشند كه در صراط عاشورا، در فرصت هاي ديگر به شهادت رسيده اند، نه در روز عاشورا.

ب: ممكن است اين تعداد، (هفتاد ودو تن) گوياي تعداد شهداي سرشناس و معروف آن روز باشد، كه از نظر گزارشگران و وقايع نويسانِ آن روز مورد توجه بوده اند.

ج: در حديثي از امام صادق (عليه السلام) آمده است كه آن حضرت ضمن رهنمودي درباره عالم رجعت و قيام موعود اسلام و حضور برخي از درگذشتگان، كه در عالم برزخ زندگي مي كنند و در ركاب آن حضرت بوده اند، به مفضّل خاطرنشان ساخته بود كه 72 تن از شهداي كربلا نيز در ركاب موعود اسلام رجعت خواهند داشت و در قيام او حضور خواهند يافت. گرچه در اين بيان، امام صادق (عليه السلام) تعداد شهداي كربلا را در 72 تن محدود نساخته و تنها اين نكته را ثابت مي كند كه از جمع شهداي كربلا، 72 تن رجعت دارند، نه آن كه تعداد شهداي كربلا بيش از هفتاد و دو تن نيستند.
شايد همين حديث سبب شده است كه بعضي گمان كنند شهداي كربلا بيش از 72 تن نيستند. متن حديث چنين است: «.. فَالإثنان و سبعون رجلاً الذين قُتِلوا مع الحسين يظهرون معه؟ قال: نعم يظهرون معه...». [5].

ج: تعداد سرهايي كه به كوفه و شام ارسال شده بود، حدود 72 تن بودند و بعيد نيست كه اين مسأله نيز در اشتهار شهداي كربلا به 72 تن مؤثر باشد.

پاورقي
[1] اعيان الشيعه، ج 1.
[2] قمقام، ج 2، ص 526.
[3] نک: اللهوف، ص 43، چاپ نجف.
[4] حبيب السير، ج 2، ص 51.
[5]  انوار النعمانيه، ج 2، ص 82.