حجه الاسلام والمسلمين سيد مجتبي نورمفيدي رئیس موسسه فرهنگی میرداماد و استاد حوزه علمیه قم در پاسخ به پرسشهاي مهرنامه به تبيين نظريات میرداماد و همچنین تشريح مكتب فلسفي اصفهان پرداخته است. متن اين گفتگو را با هم مي خوانيم.
* چه نكاتي از زندگي و شخصيت میرداماد براي شما جالب و جذاب است؟
يكي از ویژگیهای مهم كه میرداماد از آن برخوردار بود مسئله استقلال فكري است. سعي وی بر اين بوده است كه مقلد نباشد. تقليد در دائره علم و انديشه يك آفت بزرگ است. ميرداماد ضمن بهرهگيري از آراي حكماي باستان مثل سقراط و افلاطون و ارسطو به نقد و بررسي آنها پرداخته و همچنين انظار فيلسوفان مشّاء مثل فارابي و ابن سينا را به محك نقد درآورد و انديشههاي كلامي غزالي را به چالش كشيد. اين ويژگي سبب شد كه اين حكيم در حوزههاي مختلف علم و دانش صاحب رأي و نظر باشد و و آثار ارزشمندي از خود برجاي بگذارد.
ويژگي ديگر كه بيارتباط با جهت اول نيست اين است كه حكيم استرآباد، از قالبهاي موجود فراتر رفته و دست به ابتكار و نوآوري زد و اقدامات تأسيسي داشت. ظهور ميرداماد در اواخر دوران فطرت فلسفه اسلامي است. دوراني كه غزالي با تهافت الفلاسفه پايه گذاري كرد يكي از دوران هاي سخت و طاقت فرسا براي فيلسوفان اسلامي بود به گونهاي كه نام كتاب شفاي ابن سينا را شقا گذاشتند. نقل كردهاند كه یکی از دانشمندان در آن ايام در حال احتضار ميگفت: صدق الله العلي العظيم و كذب ابن سينا يعني خداوند علي عظيم راست گفت و ابن سينا دروغ گفت. در چنين دوراني كه مردم از نزديك شدن به آثار افلاطون و ارسطو منع شده بودند و آثار فارابي و ابن سينا دردزا و بيماري آور به شمار ميآمد به كوشش ميرداماد، اين بزرگان مورد توجه واقع شدند. به هر حال ظهور اين فيلسوف استرآبادي به پايان دادن به اين دوران كه حدود 250 سال طول كشيد كمك كرد و پايه گذار يك مكتب فلسفي گرديد به نام مكتب فلسفي اصفهان. البته قبل از ايشان نيز تلاشهايي شده بود. ابن رشد كه فيلسوف بود در قرطبه كارهايي انجام داده بود مير سيد شريف جرجاني، تفتازاني، قاضي عضدالدين ايجي كه محور بيشتر فعاليتها و آثار آنان كلامي بود. به هر حال آن چه در اين مسئله مؤثر بود به نوعي ابتكارات و نوآوريهاي میرداماد بود. مهمترين نوآوري ميرداماد تلفيق حكمت مشاء و اشراق و آموزهها و تعاليم اسلامي و شيعي بود كه با عنايت به احاديث و آيات آن را سامان داد و حكمت يماني را ابداع كرد و اين امر سبب شد كساني كه از موضع دين بر فلسفه ميتاختند خلع سلاح شوند. اين ابتكار ميرداماد شالوده حكمت متعاليه شاگرد مبرزش ملاصدرا را پيريزي كرد كه تا به امروز بر فلسفه اسلامي سايه افكنده است.
نكته سومي كه باز به نوعي به دو ويژگي قبلي مرتبط است شجاعت اخلاقي و آزادمنشي اين فيلسوف فرزانه است. اگر اين شجاعت اخلاقي و آزاد منشي نبود نميتوانست استقلال فكري خود را حفظ كند و دست به ابتكار و نوآوري بزنند.
ويژگي چهارمي كه بسیار آموزنده است، اهتمام والاي اين بزرگوار به امور شرعيه و مراتب عالي معنوي او می باشد. به طوري كه نقل شده ميرداماد مستحبات را ترك نميكرد و مكروهات را مواظب بود اگر كسي تزكيه نفس پيدا نكرده باشد و آلودگيها را از خود كنار نزده باشد و به منبع اصلي فيض يعني وجود مقدس باري تعالي متصل نشده باشد نه مي تواند شجاعت اخلاقي داشته باشد و نه آزاد منشي پيشه خود كند. بر اين اساس بود كه وی توانست استقلال فكري خود را حفظ کرده و به نوآوري و ابتكار دست بزند. چه بسا بزرگاني به خاطر ملاحظاتي ناچارند مقلد باشند و جسارت ابتكار و نوآوري از آنان سلب ميشود.
نكته بسيار جالب ديگر در زندگي میرداماد اين است كه عليرغم موقعيت علمي بسيار بالا و شرايطي كه در دربار صفوي پیدا کرده بود، نسبت به مردم توجه خاصي داشت. ملاصدرا در نامهاي كه به استادش ميرداماد مينويسد از او به عنوان كمك و پناه ضعفا و مساكين و فريادرس فقرا نام ميبرد.
خصوصيت ششم كه در اين حكيم مشاهده ميشود اين است كه با اينكه صاحب كراماتي بود و داستانهاي عجيبي از وی نقل ميشود و حتي خود ميرداماد به برخي از آنها اشاره ميكند ولي هيچگاه به دنبال جمع كردن مريد و باز كردن دكان نبود. چيزي كه متأسفانه امروزه خيلي مشاهده مي شود و رواج پيدا كرده است و يك خطر و آفت بزرگي است كه بزرگان دين بايد با آن برخورد نمايند.
ويژگي هفتم فيلسوف استرآباد پرهيز از تعصب بي جا و بيمورد است. معلم ثالث با آنكه از نظر اعتقادات بسيار محكم بوده و عمر خود را در اين جهت سپري كرده بود ولي هيچ گاه تعصب خشك و جاهلانه نداشت. به نظر من فيلسوف و حكيم اگر سعه صدر و تحمل نداشته باشد نميتوان نام او را حیكم گذاشت. اصولاً تعصبهاي بيجا و سخت گيريهاي بيمورد ناشي از ضعف استدلال و برهان است.
نكته مهم هشتم جامعيت اين بزرگوار است. میرداماد در تمامي دانشهاي زمان خود صاحبنظر بود. فقه، اصول، رجال، تفسير، فلسفه، منطق، رياضي، طب، مثلثات، كيميا، شعر، موسيقي، علومي هستند، كه در آن دوران رواج داشته و وی نيز نه تنها بر آن علوم احاطه بلكه در آنها صاحب رأي و نظر بود. البته اكثر علماي آن دوران مخصوصاً در اصفهان جمع بين معقول و منقول کردهاند ولي به هر حال برجستگي میرداماد قابل انكار نيست. امروز درست است به جهت گستردگي علوم و شاخه شاخه شدن و تخصصي شدن دانشها نمی توان جامع همه علوم بود ولی بهر حال آشنایی اجمالی با شعبه های مختلف علوم بویژه علوم نو پیدا و ارتباط آنها در حوزه علوم انسانی امری بسیار مهم است.
ويژگي نهم میرداماد اين است كه وي به حل مشكلات و معضلات علمي اهتمام خاصي داشته و رسالههاي متعددي در اين رابطه نگاشته است. در بسياري از مسائل وي ادعا ميكند كه اين مشكلات و عويصات تا به امروز لا ينحل مانده و من آنها را حل كردهام. نفس توجه به مشكلات علمي و شبهات و تلاش براي حل آنها يك رويه پسنديده و مطلوب است. اين رويه بخصوص در زمان ما يك ضرورت و نياز جدي است كه بايد بدان پرداخته شود. تفسیر دیگر این ویژگی، به روز بودن است. امروزه به روز بودن یک نیاز و ضرورت برای عالمان دینی است. در یک جمله می توان گفت: این دانشمند و حکیم از زمان خود جلوتر بود. چیزی که ما امروزه به شدت بدان نیازمندیم این است که عالمان دین، حداقل از زمان خود عقب نباشند. بهر حال اين ويژگيها و برجستگيها از نكات جذاب و جالب و آموزنده در زندگاني حكيم استرآباد است كه در اين عصر ما به همه آنها محتاجيم و بايد به عنوان الگوي دانشمندان و فرهيختگان مورد توجه قرار گيرند.
* در مورد آثار و مصنفات ميرداماد مختصري توضيح دهيد.
از ميرداماد نزديك به يك صد اثر به صورت كتاب، رساله، اجازه نامه و نامه باقي مانده است. با آن كه اين حكيم در اكثر علوم زمان خويش صاحب نظر بوده ولي آثار به جاي مانده از وی فرا خور تنوع دانش او نيست. به طور كلي مصنفات ميرداماد بر چند دسته است. برخي از آنها به صورت كتاب در موضوعات مختلف همچون فقه و فلسفه و احكام و رجال نگاشته شده است. مانند ضوابط الرضاع، قبسات، الرواشح السماويه بعضي ديگر به صورت تعلقيه و حاشيه بر كتب پيشينيان به رشته تحرير درآمده است. مثل حواشي متعددي كه وي بر كتب علامه حلي، شيخ طوسي در فقه و بر بعضي از كتب ابن سينا در فلسفه نوشته است.
بخش سوم از مصنفات وي رسالههايي است كه در علوم مختلف نگاشته مانند رساله في الطهاره و الصلوه در فقه و رسالهاي در حدوث عالم در فلسفه و رسالهاي در قدرت و علم باري تعالي در كلام و ...
دسته چهارم از آثار به جاي مانده از اين حكيم بزرگ اجازاتي است كه به شاگردان مبرزش داده است. اين اجازات عموماً اجازه روايي است كه از طريق خود وي و اساتيد او و شيوخ اجازه به ائمه معصومين متصل ميشود. هم چنين در برخي از اين اجازات، اجازه نقل مصنفات خود در علوم عقليه و شرعيه و مصنفات جدشان مرحوم محقق كركي و علامه حلي را به بعضي از شاگردانشان دادهاند. از جمله اين اجازات اجازه محكمي است كه او به شاگرد برجستهاش ملاصدرا داده است. و سرانجام بخش پنجم آثار باقيمانده از او مكاتبات و نامههايي است كه خود اصالتاً نوشته و يا به نيابت از شاه عباس براي ديگران انشاء كرده است.
از ميان آثار برجاي مانده بعضي از كتب او به چاپ رسيده است. از جمله قبسات كه توسط مؤسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل كانادا شعبه تهران و به همت آقاي دكتر مهدي محقق در سال 1355 چاپ شده است. اخيراً نيز به همت ايشان توسط انجمن آثار و مفاخر فرهنگي و با همكاري مركز بين المللي گفتگوي تمدنها و دانشگاه تهران به بهانه همايش بين المللي قرطبه و اصفهان به عنوان دو مكتب فلسفه اسلامي در شرق و غرب، بعضي از مصنفات ميرداماد به زيور طبع آراسته شده است. همچنين نشر ميراث مكتوب با همكاري جمعي از محققين بعضي ديگر از مصنفات ميرداماد را منتشر كرده است. از جمله الافق المبين، تقويم الايمان و ...
با اين حال هنوز بعضي از آثار ميرداماد به چاپ نرسيده و به صورت نسخه خطي در كتابخانهها موجود است كه اميد است در آينده چاپ شود، از جمله آثاري كه هنوز چاپ نشده آثار فقهي اوست كه هيچ يك منتشر نشده است ولی انشاءالله به زودی کتاب ضوابط الرضاع که یکی از آثار فقهی میرداماد است در اختیار علاقهمندان قرار خواهد گرفت. این کتاب توسط برادر ارجمند و فاضل محترم آقای منگنهچی تحقیق شده و توسط مؤسسه میرداماد منتشر خواهد شد. براي آگاهي از فهرست كامل آثار و مصنفات ميرداماد ميتوان به كتب ارزشمند الذريعه الي تصانيف الشيعه تأليف شيخ آقا بزرگ تهراني و اعيان الشيعه سيد محسن امين و حكيم استرآباد نوشته دكتر موسوي بهبهاني مراجعه كرد.
* میرداماد همانند فلسفه در فقه نیز صاحب نظر بوده است. جایگاه میرداماد در فقه اسلامی چیست؟
منزلت میرداماد در گستره مسائل فقهی والاست فقاهت وی به عنوان یک فقیه برجسته به حدی بوده که صاحب تاریخ عالم آرای عباسی میگوید فقهای عصر، فتاوی شرعیه را به تصحیح آن جناب معتبر میشمارند.
البته بعد فقهی شخصیت علمی میرداماد تحت الشعاع بعد فلسفی او قرار گرفته و شهرت وی بیشتر در حوزه حکمت و فلسفه و تا حدی رجال و درایه است. دورانی که میرداماد در آن می زیسته، در حقیقت، آغاز رویارویی بین جریان اخباریگری و جریان تعقل گرا بوده است. گویی صف آرایی مکتب اهل حدیث در برابر متکلمان و اصولیین شیعه دوباره احیا شده بود. موقعیت اهل حدیث که در اواخر قرن چهارم و اوائل قرن پنجم، به وسیله بزرگانی همچون شیخ مفید و شیخ طوسی به شدت تضعیف شده بود، بار دیگر در اوایل قرن یازدهم توسط ملا محمد امین استرابادی (م 1036 هـ . ق) احیا گردید. گر چه میرداماد قبل از شروع درگیری های سخت این دو مکتب از دنیا رفت، ولی این رویارویی که از قبل آغاز شده بود به غلبه مکتب اخباری انجامید و باعث سلطه آنان بر مراکز علمی مهم به جز اصفهان گردید. عمده ترین ویژگی جریان اخباریگری همانند اسلافشان، اتکا به ظواهر احادیث و روایات بود به گونهای که بنیانگذار این مکتب، حجیت ظواهر قرآن را بدون تمسک به روایات نمیپذیرفت. آنان به شدت روش اجتهاد و تفکر عقلی را مورد سرزنش قرار میدادند. در مقابل، جریان تعقل گرا، که بعضی آن را در دوره اخیر به نام محقق کرکی جد مادری میرداماد و برخی دیگر به نام محقق اردبیلی ثبت کردهاند و با ظهور علامه مجدد و حید بهبهانی به اوج خود رسید، ضمن ژرف نگری در مفاهیم روایات و دقت در پذیرش آنها، خواستار توجه بیشتر به منابع دیگر یعنی کتاب و عقل گردیدند. این مکتب برای استواری مبانی فقه بر استدلالهای دقیق و منطقی، تلاشهای گسترده ای به عمل آورد. در این مدرسه توجه به عمومات و اطلاقات قرآنی گسترش یافت و در اعتبار و ارزش بسیاری از اجماعات و آرای فقهای پیشین تردید حاصل شد. توجه ویژه به علم اصول و بهرهبرداری از قواعد فلسفی برای اثبات برخی قواعد اصولی نیز، از خصوصیات برجسته این مکتب است.
بهرحال میرداماد از جمله کسانی است که رویه اعتدالی در رویکرد به فقه در پیش گرفته است. با بررسی آثار محدود به جای مانده از وی در فقه می توان تا حدودی با سبک فقهی او آشنا شد. من در مقاله نسبتاً مفصلی با عنوان سبک شناسی فقهی میرداماد به این موضوع اشاره کردهام. با توجه به مجموعه عواملی که در شکل گیری یک سبک فقهی دخالت دارند می توان چند ویژگی را برای سبک فقهی میرداماد ذکر کرد. او اگر چه به عنوان صاحب یک مکتب فقهی شناخته نمی شود ولی دارای یک سبک فقهی روشن و متقن است.
از حیث توجه به منابع استنباط، با اینکه توجه خاصی به آیات الاحکام دارد و آن ها را به دقت مورد بررسی قرار می دهد ولی در عین حال تمام تلاش خود را در بررسی روایات مخصص و مقید بکار می برد. مهارت و تخصص او در دانش رجال و درایه و تسلط وی بر فقه الحدیث موجب شده در برخورد با روایات انصافا چیزی فروگذار نکند. میرداماد براحتی تسلیم اجماعاتی که فقها ادعا می کنند نشده و با تتبع گسترده ای که دارد همه انظار و آراء را مورد بررسی قرار می دهد. وی ضمن بهره گیری از قواعد فلسفی در مواضع مختلف از مباحث فقهی، دقت های عقلی غیر ضروری را کنار گذاشته و آن جا که باید به فهم عرفی استناد کند و استظهار نماید، هنر خود را نمایان می سازد.
او در مقام استنباط براحتی راه احتیاط را پیش نمی گیرد تا موجب مشقت و زحمت بر مکلفین نشود.
اینکه اشاره کردم وی رویه اعتدالی در فقاهت داشته واقعا اینچنین بود و نشانه های روشن و محکمی در آثار فقهی او بر این مطلب دلالت دارد. البته اثر مستقلی در علم اصول از او به جای نمانده ولی تا حدودی می توان از لابلای مباحث فقهی او به مبانی اصولی وی نیز دست یافت. مثلا در باب مفهوم شرط، مفهوم غایت، دلالت نهی بر فساد و تجزی در اجتهاد مطالب مفیدی را بیان کرده است.