«فَاعْلَمْ أنَّهُ لَیْسَ بَیْنَ اللّه ُ. عَزَّوَجَلَّ وَ بَیْنَ اَحَدٍ قَرابَةٌ، وَمَنْ أنْکَرَنى فَلَیْسَ مِنّى وَسَبیلُهُ سَبیلَ ابْنِ نُوحٍ.» بدان که میان خداى متعال و بندگانش خویشى و قـرابـتى نیـست، و کسى که مرا انکار کند از من نیست و راه او راه پسر نـوح است.
(و القی فی الارض رواسی ان تمید بکم و انهاراً و سبلاً لعلکم تهتدون )(و علامات و بالنجم هم یهتدون.)[1]
راه، بدون نشانه و علامت راهنما، انسان را به مقصد نمی رساند قرآن کریم بعد از ذکر نعمت راه به نشانه ها اشاره کرده و می گوید و علاماتی قرار داد. گرچه ظاهر آیات شریفه مربوط به اوضاع طبیعت است که گاهاً این علامات به شکل کوه ها و دره ها و بریدگی ها، فراز و فرود قطعات مختلف زمین، رنگ خاک ها و کوه ها و حتی چگونگی وزش بادها هر یک، علامتی برای پیدا کردن راه است تا انسان دچار سرشکستگی در زمین نشود اما، بیان قرآن در این زمینه می تواند الگوئی برای زندگی معنوی انسان ها باشد، چرا که برای رسیدن به هر هدف مقدس قبل از هر چیز انتخاب راه صحیح لازم است و علاوه بر راه، وجود علامات و نشانه ها نیز اهمیت حیاتی دارند زیرا راه های مشابه نیز بسیارند و گم کردن راه اصلی امکان دارد، اینجا است که نقش علامات مشخص می شود مخصوصاً مؤمنان که در آیات قرآن به عنوان هوشیاران توصیف شده اند، باید به دقت مراقب این نشانه ها باشند. مکتب ها، سنت ها، دعوت ها و حتی اشخاص را با نشانه ها بشناسند و حق را در سایه نشانه هایش از باطل تشخیص دهند. ائمه(ع) همان ستارگان هدایت هستند که خود هدایت یافته الهی هستند. در روایات بسیاری که از ائمه(ع) وارد شده، نجم و علامات به پیامبر(ص) و امامان(ع)تفسیر شده است.
در این زمینه به چند روایت اشاره می کنیم:
1- ستاره ؛رسول الله است و علامات ائمه اند.[2]
2- ستاره مائیم.
3- پیامبر(ص) خطاب به علی(ع): تو ستاره بنی هاشم.
حال با توجه به اهمیت هدایت و دین شناسی، آیا می توان تصور کرد غیر از امام معصوم که به مقام عصمت دست نیافته و از آلودگی شرک و کفر و احیاناً فسق اخلاقی مبری نیست، علامت و نشان دین شناسی باشد. در پاسخ به برخی از پرسش ها درباره ضرورت عصمت امام(ع) گفتیم: نیاز به عصمت در امام اظهر من الشمس است، زیرا چگونه ممکن است کسی که به مقام هدایت نرسیده و از آلودگی باطن برکنار نیست، امام مبین و هدایت گر امت باشد، با آنکه اطاعت بدون چون و چرا از اولوالامر به دلیل عطف آن به اطاعت از خداوند و رسول الله، می رساند[3] امامان(ع) مرجع کامل مردم در فهم احکام، قوانین اسلامی، بعد از پیامبر(ص) می باشند. و هیچ کسی توان قرار گرفتن در این جایگاه را ندارد و اگر سخنان و آرائی از اندیشمندان در کتاب های تفسیری، فقهی و ... نقل می شود تماماً در ذیل آراء امامان(ع) است و در واقع فهم خود را از متون دینی و روایات اعلام می کنند.
بايد توجه داشت که اصول همه دينهاي آسماني يعني توحيد، نبوت و معاد بدون هيچ کم و زيادي يکي است و از مشترکات آنهاست. اما فروع يعني شرايع و به تعبير ديگر قوانيني که پايبندي به آنها در مقام عمل براي رشد فردي و نظم و انتظام امور خانوادگي و اجتماعي لازم و ضروري است، متناسب با شرايط اجتماعي و مراتب و درجات اجتماعي و مدنيت جوامع تا حدودي متفاوت است به تعبير ديگر شريعتها مانند کتابهاي درسي و آموزشي مدارس، دبيرستانها و دانشگاهها هستند که به تناسب معلومات دانشآموختگان داراي مراتب و مراحل گوناگون از ابتدائي تا متوسطه و سپس مرحله عاليه ميباشد. پيامبران آسماني هم همچون معلمان مراتب گوناگوني آن کتابها هستند. بنابراين هر دانشآموزي بايد مراحل ابتدائي و سپس متوسطه را به سوي مرحله عالية تحصيلي طي کند، زيرا متوقف ماندن بر يکي از آنها او را از مسير صعود به مراحل بالاتر باز ميدارد. حال به دلايلي که در جاي خود ثايت است، ما اسلام را دين برتر و کاملتر ميدانيم طبيعي است که به حکم عقل و حتي بر اساس شرايع پيشين، هر انساني دين کاملتر و برتر را برگزيند و اسلام نيز دعوتگر چنين حقيقتي است. با توجه به اين مقدمه، انسان آزاد است که در مرحلهاي از مراحل مذکور توقف کند و يا صعود نمايد و مرحلة دين برتر را برگزيند اما اگر توقف کرد به حکم عقل و شرع (يعني قانون خود دين) به جهت اينکه راه تکامل را بر خود بسته مورد مذمت قرار ميگيرد و چه بسا حاصل اين عقب ماندگي در نهايت، منجر به سقوط او به گونهاي گردد که به طور طبيعي در آخرت هم از نعمت جاودانگي بهشت محروم گردد و سزاوار دوزخ شود. بنابراين اگر در قرآن کريم مسئله تنذير و تبشيري وجود دارد بر همين اساس است که آدمي در غفلت نماند و آثار عقب ماندگي و يا پيشرفت خود را دريابد، وگرنه معلوم است که آدمي آزاد است. مگر نه اين است که اين همه آيه در آزادي و اختيار انسان نازل شده است به عنوان نمونه:
1ـ { لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ }[1] «هيچ اکراهي در دين نيست، زيرا راه از بيراهه، آشکار شده است».
2ـ { إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا }[2] «ما راه را بدو بنموديم، يا سپاسگزار باشد و يا ناسپاس».
3ـ { وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ }[3] «و بگو: حق از پروردگار شماست، پس هرکه خواهد ايمان آورد و هرکه خواهد کفر ورزد».
اين آيات نمونهاي از کلام الهي است که بيانگر آزادي آدمي در انتخاب همهجانبة اوست. اصولاً آن کس که بهشتي شده به اراده و اختيار خودش بهشتي شده و نيز آنکه دوزخي شده به اراده و اختيار خودش دوزخي شده است. پيامبران در اين ميان نقش راهنما دارند و بس، و در اين ميان عدهاي به راهنما توجه ميکنند و عدهاي هم توجه نميکنند.
{ فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ }[4] «اگر رخ برتاند ما تورا بر آنان نگاهبان نفرستادهايم، بر تو جز رساندن پيام نيست».
يک مثال گويا: آيا اگر پدري از روي شفقت و دلسوزي به فرزندش که در معرض اعتياد به دخانيات است او را ارشاد کند، آيا از او سلب اختيار کرده است؟ هرگز. پيامبران هم همين نقش را ايفا کردهاند که انسانها را از مرحلة «ايستا » بر حذر داشته و به مرتبة «پويا» دعوت نمودهاند و آثار هريک از آن دو را به آنان گوشزد نمودهاند. در اينجا انسانها به دو دسته تقسيم ميشوند: يا «حق پذيرند» يا «حق ناپذير»، که دسته اول را «مؤمن» و دسته دوم را «کافر» مينامند. کافران نيز به دو دسته تقسيم ميشوند: يا «جاهل قاصرند» و يا «جاهل مقصر» که دسته اول نه در دنيا معاقباند و نه در آخرت (البته نتيجه وضعي و عارضي قاصر بودن آنها که عامل عقب ماندگي آنها ميشود چيز ديگري است) و دسته دوم هم در دنيا معاقباند و هم در آخرت ( به مفهوم مقصر بودن توجه شود).
[1]. سورة بقره (2)، 256.
[2]. سورة انسان (76)، آیة 3.
[3]. سورة کهف (18)، آیة 29.
[4]. سورة شوری (43)، آیة 48.
قرائت بیش ازهفت آیه ازقرآن برای حائض کراهت دارد وخواندن سوره های سجده دار حرام است
در تعليمات اسلام هر بعد آن داراي اهميت فراوانند، ولي از آنجا که به طور طبيعي اصول تقدم رتبي بر فروع دارد طبعاً از اهميت و اعتبار خاص برخوردار است. آري علم اصول عقايد نقش کليدي دارد، زيرا تا زيربناي عقايد محکم و استوار نگردد آدمي ملزم به انجام احکام که فرع بر آن است نميشود. به هر حال از 6236 آيه قرآن کريم حدود پانصد آيه آن درباره احکام است و بقيه مربوط به مسائل اعتقادي و اخلاقي ميشود و بايد دانست که روح حاکم بر تمام آيات قرآن کريم، روح و معنويت و توجه به مبدأ و معاد است.
مسلمانان در فرود آمدن حضرت عيسي روح الله (ع) از آسمان به زمين، در آخرالزمان اتفاق نظر دارند و بيشتر مفسران آيه 159 سوره نساء را به همين معنا تفسير کردهاند { وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ }[1]
«واز اهل کتاب هيچکس نيست مگر اينکه پيش از مرگش حتما به او ايمان ميآورند».
و صاحب تفسير مجمع البيان اين تفسير را از ابن عباس و ابو مالک و قتاده و ابن زيد نقل نموده و ميگويد: طبري نيز اين گفته را برگزيده است و مرحوم مجلسي نيزاين تفسير را از امام باقر(ع) نقل کرده است که:[2]
«پيش از قيامت، عيسي به دنيا فرود ميآيد و هيچکس از ملت يهود و مسيحي نميماند مگر آنکه قبل از مرگ به او ايمان ميآورد و آن حضرت پشت سر مهدي(عج) نماز ميگذارد».
روايات فرود آمدن مسيح در منابع شيعه و سني فراوان است. از جمله اين روايات مشهور از پيامبر اکرم(ص) که فرمود: «چگونه خواهيد بود آنگاه که عيسی بن مريم در ميان شما فرود آيد و پيشواي شما از خود شما باشد»[3]
اين روايت را بخاري در صحيحش در باب «فرود آمدن عيسي» آوردهاند.[4]
ابن حمّاد در کتاب الفتن خود حدود 30 روايت را تحت عنوان فرود عيسي(ع) نقل کرده است.[5]
ضمناً کتاب الفتن ابن حمّاد که اخيراً در بيروت چاپ شده، اثر مفيدي درباره اصل روايات مربوط به مهدي موعود(عج) و چگونگي قضاياي مربوط به آن ميباشد. ميتوانيد به کتاب فارسي «موعود اديان»[6] از آيت الله منتظري نيز که اثري جامع و مفيد است مراجعه کنيد.
------------------------------
[1] سورة نساء ()، آیة 159.
[2] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ اول، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق، ج 52، ص 383.
[3] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، چاپ اول، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق، ج 52، ص 383.
[4] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، دارالفکر، بیروت، (8 جلدی)، ج 2، ص 256.
[5] کورانی، علی، عصر الظهور، ترجمه عباس جلالی، تهران، سازمان تبلیغات، 1378 ش.
[6] منتظری، حسینعلی، موعود ادیان، چاپ دوم، تهران، مؤسسه فرهنگی خرد آوا، 1384 ش
توجه به این نکته ضروری است که دین دارای حقیقت و گوهری است که تمام احکام اخلاقی و فقهی و اجتماعی و... معطوف به آن است و تمام تلاش انسان باید به این سمت و سوی باشد که این حقیقت را در خویش ایجاد کند چنانکه تمام تلاش انبیا و ادیان این بوده که این روحیه را در انسان بپرورانند و هویت آدمی را بر همان اساس بسازند از اینرو احکام دین در ابعاد مختلف ( فردی، اجتماعی، دنیوی، اخروی...) به این سمت و سوی متوجه است و لذا دو گونه است احکام ثابت و متغیر، احکام ثابت مبتنی بر نیازهای ثابت (جسمی، روحی) انسانی است و احکام متغیر مبتنی بر نیازهای متغیر انسان است. اصل نیاز به غذا و لباس پیوسته بوده و خواهد بود چنانکه نیاز ارتباط با دیگران و معاشرت و مبادله و... و نیاز به نیایش و پرستش و... همیشگی است. اما چگونگی ارضای این نیازها به طور کلی در دین بیان شده و استفاده از ابزارهای مختلف می تواند به کار آید. مثلا در مبادلات و تجارت مبنای معامله رضایت طرفین بوده که طبیعتا باید مورد معامله روشن و بدون هرگونه مخفی کاری طرفین و غش و دغل و ربا ... که برخلاف مصالح فرد و جامعه است باشد حال این معامله با چه ترازویی باشد یا به صورت الکترونیکی و اینترنتی تفاوتی نمی کند. انواع داد و ستدهای جدید، انواع بیمه ها و ... در صورت دارا بودن شرایط کلی معامله مورد تایید دین است. نمی توان معاملات شرعی را فقط در یک نوع خاصی که در آغاز اسلام بوده تجویز و بقیه را ممنوع اعلان کرد. مهم رعایت مصالح کلی فرد و جامعه و تخریب نکردن ساحت ها و چهارچوب های اخلاقی و اقتصادی جامعه و رضایت دو طرف معامله است. چنانکه در روابط انسانها با توجه به تمدن و پیشرفت جوامع و تکنولوژی جدید که به گونه ای جهان را به صورت دهکده ای جهانی به هم پیوند داده و از داشتن روابط در سطح بین المللی افزون بر روابط بسیار نزدیک افراد در داخل یک کشور گریزی نیست ، باید قوانین و مقررات جدیدی برای تنظیم این روابط در ابعاد مختلف تنظیم شود که در صورت رعایت روح کلی قوانین حقوقی و جزایی و مدنی می توان چنین مقرراتی را تتعیین و تصویب کرد به عبارتی توسعه عوامل تمدن و تغییر روابط و مبادلات و اوضاع اجتماعی و سیاسی ممکن است قوانین فرعی جدیدی را بطلبد اما باعث تغییر قوانین مربوط به رابطه انسان با خودش یا رابطه انسان با طبیعت و خداوند و تغییر قوانین حقوقی و جزایی و مدنی نمی شود زیرا قانون راه عادلانه و شرافتمندانه ارضای نیازها را مشخص می کند. تغییر و تبدیل وسایل و ابزارهای مورد نیاز سبب نمی شود راه تحصیل و استفاده و مبادله عادلانه آنها تغییر کند و می توان این نیازهای جدید را در پرتو قوانین ثابت حق محور و عدالت گستر و اخلاق پرور پاسخ گفت. بنابراین ملاک تغییر پذیری پاسخگویی به نیازهای واقعی جدید (نه نیازهای کاذب) براساس رعایت ضوابط و روح کلی دین و مصالح فرد و جامعه است.
اثار استاد مطهری ،یکی ازبهترین منابع مطالعاتی دراین زمینه می تواند باشددرمرحله بعدی قران وتفسیر ازجمله المیزان نوشته ی علامه طباطبائی وکتابهای حدیثی مثل اصول کافی باترجمه ی فارسی مرحوم علی اکبرغفاری می توانندبه شمادرشناخت خدا کمک کنند
عدالت علی(ع) هنگام حضور حضرت مهدی (عج) قطعا به طور کامل پیاده خواهد شد اما پیش از آن زمان بستگی به حکومتها و رهبران آنها و خود مردم و خواست آنها دارد،مجموعه ای از عوامل باید دست به هم دهد تا عدالت به طور کامل یا ناقص پیاده شود. اجرای عدالت زمینه های لازم را می طلبد که باید فراهم شود. حتی در زمان خود علی(ع) هم نگذاشتند آن امام مظلوم چنانکه می خواست به اجرای عدالت بپردازد خود نیز برای اجرا و پیاده کردن عدالت جان خویش را نهاد و به شهادت رسید.
این سوال سه بخش دارد. در بخش اول ضامن اجرای عدالت و دیگر احکام و ارزشهای دینی تمامی مسئولین اجرایی نظام و در راس آنها رهبری هستند که طبعا باید در برابر خدا و مردم پاسخگو باشند. در بخش دوم اگر منظور پاداش و کیفر الهی است که به صورتهای مختلف در زندگی انسان اعمال شده و احیانا برای ما بروز و ظهور پیدا می کند، بله قطعا هر پاداش و کیفری در راستای اجرای عدالت الهی است گرچه اجرای عدالت به طور کامل در این جهان و ظهور حقیقت و باطن اعمال در این دنیای محدود ممکن نیست به همین دلیل باید جهان دیگری باشد تا پاداش یا کیفر به طور کامل اعمال شده و عدالت اجرا شود به عنوان مثال کسی که یک شخص را بکشد باطن عمل او به گفته قرآن این است که گویا همه انسانها را کشته است دراین صورت کیفر چنین گناهی بارها و بارها اعدام است و حال اینکه در این دنیا تنها می توان یک بار کسی را اعدام کرد. پس کیفر کسانی که انسانها ی چندی را می کشند چگونه ممکن خواهد بود، چرا که عذاب آنها بسیار بیشتر و سخت تر است و دنیا ظرفیت اجرای چنین کیفری را برای آنها ندارد. اما اگر منظور کیفر و پاداشی است که از جانب حکومتها اعمال و اجرا می شود خیر، معلوم نیست، زیرا ممکن است نه تنها عمل کوچک بد یا خوب که بزرگترین کارها ی خوب بی پاداش و بدترین کارهای شر بی کیفر بماند و در جاهایی هم که در ظاهر اجرا می شود ممکن است در راستای اجرای عدالت باشد و ممکن است در راستای نه پاسداشت عدالت که منافع شخصی، گروهی، سیاسی و ....... باشد.
بسمه تعالی همه ی آنچه غذای انسان محسوب می شوند برکت خدا هستنداما ازآنجاکه گندم (نان)غذای غالب مردم است ازآن به برکت نام برده می شود.امادر پاسخ به بخش دوم پرسش شما باید گفت;اتفاقا عشق زمینی ریشه درعشق وحب آسمانی دارد زیرا انسان فطرتابه کسی که به او احسان نموده باشد اظهار محبت می کند البته این عشق خالی ازهرگونه شائبه های مادیگرایانه است امادرباره عشق انسان به همنوع خصوصا یک زن، مربوط به احساسات درونی ازجمله حس زیبا گرایی،حفظ بقاء،اطفاء شهوت،حس جمع گرایی ومدنیت است،اظهارعشق ودوستی ازنشانه های انسانی است البته عشق وعقل دو چیز متضاد هم نیستند ،عشق متعالی درسایه عقل به تکامل می رسد.
بسمه تعالی یکی از وظایف والدین فراهم کردن شرایط ازدواج ونیز مشاوره دادن درامور مهم است. مسلما مانع تراشی وایجاد مزاحمت بدون دلیل برای فرزندان گناه است، ولی این، نبایدباعث شودکه یک فرزند به این بهانه دست به گناه بزند بلکه باید باتدبیر وصبر،مشکلات راازسر راه بردارد.
امر به معروف ونهی ازمنکر وظیفه عمومی است واختصاص به فرد معینی نداردبه فرموده پیامبر"ص" (کلکم راع وکلکم مسؤول عن رعیته)همه مسؤول هستند ودراین مسؤولیت تفاوتی بین پدرومادرودیگران نیست الااینکه شرط آن این است که اولا آمر به معروف وناهی خودش اهل خیر ونیکی باشد وازبدیها دور باشدثانیا بازبانی آرام ومنطقی وخالی ازتوهین باشد ضمن آنکه باید احتمال اثرهم داده شود.
اثبات امامت دلایل زیادی دارد ولی از میان آنها که جزء متقن ترین ادله به شمار می رود به شرح ذیل می باشد که اختصاراَ به آنها اشاره می رود، برای دریافت پاسخ های مفصل تر می توانید به کتاب های کلامی، از جمله شرح تجرید( کشف المراد) خواجه نصیرالدین طوسی از اساتین فلسفه و کلام مراجعه کنید. 1- قاعده لطف: لطف کاری است که خداونددرباره بندگانش انجام می دهد تا انجام تکالیف بر آنان آسان شود. با این نکته مقدمات استدلال چنین است: الف: لطف بر خدا لازم و ضروری است ب: وجود امام و نصب وی برای جامعه از جانب خداوند لطف است ج: پس نصب امام لازم و ضروری است . درباره مقدمه دوم(ب) این نکته قابل اشاره است که وجود امام معصوم در جامعه با ویژگی های علم بی خطا و رفتار پیراسته از گناه همچون الگوی انسانی قابل پیروی و کپی برداری می تواند سر مشق و الگوی بسیار خوب و مناسب برای افراد باشد تا با گرفتن برنامه عملی از امام در رفتارها و پیروی از وی، آسانتر و زودتر به مقصد و هدف برسند. در صورت نبودن چنین راهبر عملی در هر مساله و مشکلی بلکه در هرگونه رفتاری ، یافتن مصداق درست عمل صالح و صراط مستقیم کاری بس مشکل بود و احتمال انحراف و خطا بسیار بالا می بود و انسان پیوسته دچار تردید و سردرگمی می شد چنانکه از خلیفه دوم (عمر) بارها این مضمون نقل شده که لا ابقانی الله لحادثه لیس لها علی بن ابیطالب. خداوند مرا برای پدیده و مشکلی که فرزند ابوطالب (علی علیه السلام) برای پاسخ و گره گشایی از آن نباشد زنده نگذارد. از این جا دانسته می شود که وجود امام و معرفی وی از جانب خداوند برای جامعه چقدر سودمند و گره گشاست. از سوی دیگر (مقدمه الف) چنین کاری که سود بندگان و آسانی کار آنان را در پی داشته باشد و هیچگونه پیامد زشت و زیانباری هم به دنبال ندارد بر خداوند لازم و واجب است. پس بنابر این امام و نصب وی برای جامعه بر خداوند لازم و واجب است. 2- حکمت خداوند ایجاب می کند که امام را برای جامعه نصب کند وگرنه تعیین نکردن امام برای جامعه نقض غرض به شمار آمده و نقض غرض زشت است و کار زشت بر خداوند محال است. پس قطعا خداوند براساس حکمتش امام را انتخاب کرده است. توضیح اینکه خداوند حکیم است و کار بیهود و عبث انجام نمی دهد. خداوند انبیا را برای هدایت بشر فرستاد و با آمدن پیامبر اکرم(ص) ختم نبوت اعلان شد. قرآن می فرماید: ما کان محمد ابااحد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین(سوره احزاب آیه40 ). با توجه به اینکه بر اساس واقعیت خارجی و تاریخ قطعی پیامبر در مدت کوتاه بیست وسه ساله پیامبری خود فرصت نیافت تا همه مسایل جزیی مورد نیاز جامعه بشری را که در قران نیامده بود و خداوند تعالی بیان آن را بر عهده پیامبر(ص) گذارده بود بیان کند پس باید کسی پس از او باشد به گونه خود پیامبر(ص)، یعنی حقایق ناگفته دین را بدون خطا بیان کند و در اختیار جامعه بگذارد وگرنه بدون انتخاب و معرفی چنین شخصی (امام معصوم) دین تام تمام بیان نشده بود و دیگر مجوزی برای ختم نبوت وجود نداشت. پس اگر دین اسلام کامل است(الیوم اکملت لکم دینکم سوره مائده آیه3) و جهانی و جاودانی است ودیگر پیامبری نخواهد آمد و از سویی تمام جزئیات احکام و معارف مورد نیاز به وسیله پیامبر بیان نشده بود پس باید مرجعی به نام امام معصوم باشد تا بیان کننده احکام و معارف مورد نیاز باشد و وجود او مکمل دین و تمام کننده نعمت باشد چنانکه قران کریم پس از واقعه غدیر و اعلان ولایت و امامت علی (ع) و انتخاب او به دست پیامبر (ص) و به دستور خداوند، اعلان کرد امروز دین را برای شما کامل و نعمت را تمام کردم یعنی بدون انتخاب علی (ع) برای این مقام و امامت دین ناقص می بود و مجوزی برای ختم نبوت نبود. و در آن صورت غرض از ارسال انبیاء و نیز آفرینش انسان که رسیدن به کمال بود نقض و شکسته می شد و چون خداوند تعالی نقض غرض نمی کند پس قطعا امام معصوم را به جامعه معرفی می کند
ازنظرامیرالمؤمنین علی "ع "اولین قدم در دین شناسی وانجام فرائض وترک محرمات معرفت به خدااست وکمال معرفت درتصدیق به خدامتجلی وکمال تصدیق اعتقادبه وحدانیت وکمال توحید،اخلاص است،همانگونه که ازکلام نورانی حضرت امیربه روشنی معلوم است پایه دین شناخت است ،عبادت بدون شناخت مثل پاشیدن گندم درشوره زار است،درچندین روایات درمقام ارزش گذاری اندیشه ورزی آمده :یک ساعت تفکر برتراز هفتاد سال عبادت بدون تفکراست،کسانی که خداشناس گردندومعرفت به خویشتن پیداکنند عبادت رانه ازروی ترس ویاطمع ،بلکه به جهت شایستگی خداوند انجام می دهند.
ازدواج بااین دسته اززنان حرام ومنکرنیست بلکه دعوت به ازدواج نکردن تنهایک سفارش اخلاقی است که به افراد می شودکه بعدها ،دچاراختلافات خانوادگی واجتماعی نشوند،ضمنأکسانی مایل هستند به دلایل شجصی ویابرخوردارنبودن ازشرایط مناسب حاضر ند بازنان فوق ازدواج کنند